راضی جونم:
بزرگ می شوی !
سختیها که زیاد می شوند بزرگ می شوی !
لوس بازیهایت تمام می شود !
آدمهایی که عصبیت می کنند و لجت را در می آورند به تو یاد می دهند که صبور باشی.
و تو سکوت میکنی........!
وقتی پدرت را از دست می دهی ، یاد می گیری که به جای تکیه کردن تکیه گاه باشی ... وقتی تنها می شوی ، مستقل می شوی ... وقتی کارهایت زیاد می شود ...... و تو همچنان سکوت میکنی!!!!!
آقا داریوش
فریادی مواج هرچند قطره گون
مرسی از شما دوستان
در میان مشکلات گاهی سکوت کن......
شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشد.....!
من چهره ام گرفته
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
� وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله است آب
امدادی ای رفیقان با من �
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من ،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد بر می آید از من:
� در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستیّ وخطر نیست ،
هزّالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست. �
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کامشکن شان
من درد می برم
خون از درون دردم سرریز می کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.
فریاد من شکسته اگر در گلو ، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!
9059 بازدید
9 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
24 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian